- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
تَـفَـأُلـی زدم و ایـنـچـنـین جـواب آمد بگـو به خـسته دِلان سید الشـباب آمد جهان مثل ِخزان فصل ِنو بهاران شد دوبـاره از کـرم حق شـمـیم ناب آمد گُـلِ مُـقَـدَّسِ خـنده به روی لب وا شد همین که دلـبـرمان از پسِ نقـاب آمد گره گـشای دو عـالـم عزیز قـلب نبی نـگـار فـاطـمه و عـشق بوتـراب آمد غریق شور و شعف بلبلی غزل میخواند ز آسمان به زمین قـرصِ آفـتاب آمد چه! دلبری که ز یمن شکوه میلادش یمی ز رحمت و بارانی از ثواب آمد همین بس از برکات قـدوم او امشب نسیم خوش نفسی از گل و گلاب آمد بسـاط مـستی ما عـاشـقان فـراهم شد هـزار جـام دل انگـیز پُـر شراب آمد رسـیده عـیـدی ما از کـرامت حـیدر به ما ز عـالـم بالا چـنین خـطاب آمد سفـر به کربـبلا شد نصیب ما امشب دعـای ما همه اینگونه مُستَجـاب آمد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای عـلت قـداسـت و تـکـثـیر اشکها والاتـریـن تـنــزّل قــدسـی، ای آشـنـا بیچارهایم، نـشئۀ ما هم خـمـار توست افتاده است پرده؛ نبی هم دچار توست بیحرمتی است نام تو را ذکر میکنیم ما لاابالـیـان که به تو فـکـر میکـنـیم ملک تو را نگاه خداوند حاجب است نام شما شنیده شود سجده واجب است ای برتر از خیال و قیاس و گمان ما بند آمـده به حـیـطۀ جـبـرت زبـان ما لـم داده است عـرش الهی به گـنـبدت هـستـند انـبـیـا هـمه زائـر به مرقـدت موسی عصای خویش کنارت شکسته است عیسی دخیل بر در و دیوار بسته است عـبـد سـیـاه روی شـمـا رو سـپـیـدهـا ای کـشـتـۀ نـگـاه تو خـیـل شـهـیـدهـا ذرات، شـأن اهـل کـسا را سـتـودهاند اهل کـسـا ز گـریه کـنـان تو بـودهاند روشن ز نور ذات تو شد وجه فاطمه ای گوشهای ز صنعت دستان تو، همه در شـرح نـور آل عـبا هم سـر آمدی بـنـیــان گــذار کـشـتـی آل مـحـمــدی لب تـشـنۀ شـمیـم تو آغوش مصطفی وی منـبر خـطابۀ تو دوش مصطـفی نوری، که وقت جلوه مکلف به تن شدی آئـیـنـۀ صـفـات خـدا در سـخـن شدی لـرزیـد پـای کـعـبـه زمـان حـلـول تو تا عرش بُرد فـطرس ما را نزول تو تـو آمـدی و وجـه خـداونــد دیـده شـد از شـاخـسار باغ تو تـوحـید چیده شد ذات خداست، فارغ رویت، جدا ز فهم روحی که در ضریح تن تو دمیده شد ای حنجرت به وقت سخن موضع خدا در عصر تو صدای خدا هم شنیده شد بیرون زدی ز صفحۀ شرح مفـسران شرحت به خاکگرم بیابان کشیده شد ای نیزه زار، زلف غمت را مهار کن در سایۀ سرت جـگـرم سر بریده شد غصه کجا برم که تو را میشناخـتـند بر پـیکـر شـریف تو با اسب تاخـتـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای دلبـری که دلبریات داسـتان شده شعبان به یمن تو شعبات الجنان شده گهـواره تو زینت هـفـت آسـمان شده جان دوباره یـافـته عـالـم جـوان شده جـانـان رسیـد موسم تـقـدیم جان شده گل آمد و حـیـات گلـستان شروع شد خشکی گذشت و بارش باران شروع شد دوران نـشءگی خـماران شروع شد مسـتی ما ز سـوم شـعـبان شروع شد پای تو اشک شوق زچشمم روان شده قـنداقۀ پسر چو به دستش پدر گرفت انگار اختـیار شبـش را سـحر گرفت با دست خویش اشک ز چشمان تر گرفت فطرس رسید و از پر قنداقه پر گرفت بال فرشتهها به سرش سایه بان شده تو آفـتـاب روشـن و پـیـدای ما شدی تو آمدی و روح به اعضای ما شدی خـنـدیـدی و تـمـامی دنـیـای ما شدی گـفـتـیم بـنـدهایم و تو مولای ما شدی راز جـنـون ما به خـلایـق عیان شده دریـا دلـیم و دیـده ز مـرداب بستهایم امیـد خـود به بـادۀ نـایـاب بـسـتـهایـم با دیدن تو دیـده ز هر خواب بستهایم دل را به لطف حضرت ارباب بستهایم دلهای ما به گوشۀ چشمی نشان شده عـشقت همینکه صبح ازل آفریده شد از روی چـشمهات غـزل آفـریده شد از اسـتـواری تـو جـبـل آفــریـده شـد با شهـد خـندههـات عـسـل آفـریده شد دیـگـر قـلـم به خلقـت تو ناتـوان شده پیـغـمـبر خـدا ز کجا حـرف میزند؟ در روز عید هم ز عزا حرف میزند دارد ز خاک کرب و بلا حرف میزند آری ز سـیـدالـشـهـدا حـرف میزنـد حتی خدا ز ماتم تو روضهخوان شده شاعـر دلـم گـرفـته بـیا از خـدا بـگو من با هـمـه غـریـبـهام از آشـنـا بگو از انتظار و حـسرت مشتی گـدا بگو حرف دگر رهـا کن و از کربلا بگو دل بـیـقــرار دیـدن آن آســتــان شـده
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور چراغت راهگستر، کشتی نوحت نجاتآور قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو بـرای لـیـقـۀ کـتّـاب، دریـاهـا دواتآور به سمتت وحی شد نازل، که هستی فیض را قابل پدر باشد کمیلآموز و فرزندت سماتآور تو را در شطِّ رنج ای شاه! میبینم نمیدانم که ایثار تو باشد در نهایت کیش و ماتآور تو را مجموعۀ اضداد مینامند عاشقها که شادی بیتو حزنانگیز و غم با تو نشاط آور خدا در ذات زیبایت جلالش را نشان داده نشان دادهاست احسان قدیمت را صفاتآور هرآنکس شاه! شمشادِ قدت را دید «حافظ» شد بهرغم اشک شورش میشود شاخِ نباتآور کنار کفّ العبّاس آمده عـیسی و میدانم نمییابد به جز دست علمدارت حیاتآور مرا بیما و بیمن کن، کلامم را مطنطن کن که هـستی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتآور تو را در «اهدنا» دیدم صراط مستقیمی که به حقپیـمایی افکـار میگردد ثَـباتآور به زیر تیر هم تکبیرة الإحرام میگویی الا تلمیح اذکارت یقـیمون الصّلاتآور! به خوانت منعمم گردان! که داری سورۀ انسان برای این گدایت باز یؤتون الزّکات آور خدا تنها تو را «فیالبحر کالأعلام» میگوید چه نوحی هست جز تو «اَلجَوارِی المُنشآت»آور؟ چه رازی در سه بار آوردن نامت نهان کردی؟ چرا اینگونه میبـاریم؟ نامِ التفـاتآور! به دست دوستداران تو دُرّی بود در محشر بنازم اشک چشمم را که میآید براتآور کرامت میچکد از لای مژگان نجیب تو نیازی نیست بر لاتانِ عزّی و مناتآور به ایجاز آمدم حرفی از اعجاز تو را گویم زمان قبض روحم مرحمت کن انبساط آور چنان از شطح لبریزم به دارالوصف توحیدت که میترسم بگویم بودهای عین القضاتآور
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
فـطرس بیـاورید کـرامت شـروع شد باران گرفت، لطف و عنایت شروع شد دنـبـال نــوکـرنـد بـرایـش پـیـمـبـران أین الحـسـیـنـیـون ولایت شـروع شـد ما را به راه راست بَرَد ابروی کجش یک نوع دیگری ز هدایت شروع شد قـنداقـه تا به دست رسول امین رسید »ای جان امـتم به فدایت » شروع شد در عمق ذات حضرت پروردگار خویش آنقدر رفت و رفت، نهایت شروع شد آمـد بـرای اهل سـمـاوات سـرپـرست مجـنون بـیاورید که لـیلا رسیده است عیسی بیا ببین که مسیحا رسیده است از مهـر و عاطـفه بنـویـسید شاعران حالا که شاه بیت غزلها رسیده است خورشید و ماه و ابر همه مدیون لطف او خـیر حـسین بر همه دنیا رسیده است این سفره پهن شد که شود جلوه گر خدا لؤلؤ به بحر حیدر و زهرا رسیده است از عـرش با مـلائکه در بین محـملی خـضر نـبی برای تـماشا رسیده است هرجا حسین گـفته شود هست میکـده ذکر حـسین روزیِ یک سال انبیاست گریه به شـاه أحـسن احـوال انبـیاست بر گرد هم نشسته و روضه گرفتهاند ذکر حـسیـن باعـث اکـمـال انـبیـاست پیغـمبران به واسـطۀ گـریه بر حسین تا عـرش میروند، پر و بال انبیاست باید بپـرسد از خود آن مرده یا عـصا هر کس که گفته معجزهها مال انبیاست حضرتْ اراده کرده که اعجاز میشود مثـل پـدر هـمیـشه به دنبال انـبـیاست چشم و چراغ حیدر و زهراست، یاعلی ما را پـناه نیست به جز کـشتی نجات راه نجات ماست از این دار مشکلات بر پـرچـم سـیاه غـمـش تکـیه میکـنم جـانـم فـدای مـاتـم لـب تـشـنـۀ فـرات بودند دیو و دَد همه سیراب و میمکید خـاتـم ز قـحـط آب سـلـیـمان کـائـنات گودالْ پُر ز سنگ و تن شاه پُر ز زخم نیزه شکستهها به تنش از همه جهات از بس شلـوغ بود که دیگـر نمیرسد از روی تـل صدای فـغـان مـخـدرات باز این چه شورش است! خدایا همه زدند آنجا سـر لـبـاسْ که دعـوا مـرافـه شد هرکس ز خیمه دید تنش را کلافه شد از بس که خون او ز سر تیغها چکید هر جای قاضریه پُر از عطر نافه شد بعد از غروب یک طرف دشت غرق حُزن یک سوی دیگرش همه دارالضیافه شد مانـده سـه روز پیـکـر او زیر آفـتاب تاول به زخمهای عمیـقـش اضافه شد رأس حـسـیـن از پـی آزار اهـل بـیت بر روی نی، راهی دارالـخـلافـه شـد یک بـار اگر زیـارت ناحـیه وا کـنی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شراب آلوده میداند تَهِ پیـمانه میچـسبد خمارِ باده میفهمد شبِ میخانه میچسبد گـداییِ در این خـانه تـشریفی به ما داده که تنها بر لبِ ما ساغرِ شاهانه میچسبد حرم شد خانهام وقتی، سلامت کردم و دیدم زیارتهایِ ما حتی میانِ خانه میچسبد سرِ سال است رو بر تو زیارتنامه میخوانم زیارتنامه خواندن با دلِ دیوانه میچسبد سـلامالله ای دل آتـشِ صــبــح اَزَل آمـد اگر شعریم اگر شوریم؛ مُرَکب یا قلم هستم اگر با شهریار و مُقبِلیم و مُحتشم هستیم هـمـه از آسـتـان آسـمـانی نـجـف داریـم که هر دَم؛ دَم به دَم با صاحبِ تیغِ دودَم هستیم دمِ ما یاعلی و بازدمهامان حسین است و اسیـرِ این دَم و دیوانۀ این بازدم هـستیم پس از یک عمر فهمیدیم این دل بارگاهِ توست در این قابی که میبینم حرم را؛ در حرم هستیم خدا را شُکر بختِ روز و ماه و سال مایی تو تو گوشه گوشه در دل شُعله شُعله در جگر هستی تو از پیراهنم حتی به من نزدیکتر هستی الف با میم و با عینی و با فایی و با حایی چگونه اینهمه هستی چگونه اینقدر هستی تو با منظومۀ هفتاد و دو خورشیدیات عمریست مدارِ چرخـش دیوانههای دربـدر هستی »اگر غم لشگر انگیزد که خونِ عاشقان ریزد« دعا هستی دوا هستی قضا هستی قَدَر هستی چنان روشن شده عالم بگو خورشید برگردد نگاهی کُن به دامانت دخیلِ تو خلیل اینجاست کنارِ سجدگاهِ ما جبینِ جبرئیل اینجاست جلالالله در چـشمت جمالالله در رویت جمال اینجا جمیل اینجا جلال اینجا جلیل اینجاست نه از سینایِ موسایم نه از اَنفاسِ عیسایم کفایت میکند ما را کَرَم تا که کَفیل اینجاست گِره خورده است با نامت سرِ مژگانِ ما یعنی که آبِ سلسبیل اینجا که یک شعبه زِ نیل اینجاست خدا را شُکر قلبِ ما صدای کربلا دارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
فلک گردیده نورانی، سماوات است گلباران ملک سوغات گل آورده با خود بهرِ تن پوشش علی با آن دلارآمی که هوش از عالمی بُرده به وقتِ دیدن این ماهپاره گشته مدهوشش قرارِ بیقراران آنکه عالم هست بیتابش محمد جانِ دیگر یافت تا آمد درآغوشش حسینش را به روی شانه میبوسید و میبوئید بدانید اهل عالم اوست بیشک، زینتِ دوشش اگر چه داشت بر لبها اذان و آیة الکرسی گمانم روضه خوانی کرد پیرِ عشق در گوشش چه بسیاری سفارشها که در حقش نبی فرمود ولی افسوسُ صد افسوس امت شد فراموشش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
تو آمدی که بفهـمیم کارمان لنگ است میان ما و حـقیقت هزار فرسنگ است به طرز پـرچـم بـالای گـنـبدت گـفـتـی که رنگ خون خداوند سرخ پُر رنگ است تو آمدی که ز صلـح حـسن دفـاع کنی حسین ذهن من اما همیشه در جنگ است گلوی اصغر تو قطره قـطره ثابت کرد که باغ گل بشود غنچهای که دل، تنگ است غلط شنید تو را گوش های کر یک عمر وگرنه ذکر تو موسیقیاش خوش آهنگ است چـگـونه بـگـذرد از این مسـیـر، آئـیـنه که دامن همۀ کودکان پُراز سنگ است به مکـتبی که شروعش هدایت حُر شد کلاس غیرت عباس، آخرین زنگ است به ضرس قاطع کرب و بلا جهان فهمید برای شیعه حسین اسم نیست، فرهنگ است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
نـاقـابـلیست سـر که سـرِ دار میبـریم سر دادهایم و از هـمه دلـدادگـان سـریم تقـدیمِ جان؛ و دادن خـون، و نـثار سر ما ناز یار را به همین شـیوه میخـریم از هر چه هست جز خود او دست شستهایم در اوج افــتـخـار، گـدایــان ایـن دریـم یـا مُـنـتـهـیٰ رجـایْ وَ یـا غـایَـةُ مُـنـای یا سـیٌـدَ الـغـریبُ وَ یا سـیّـدَ الکَـریم … گفـتم: حـسین جان! پـدری کن برایـمان فـرمـود: از پـدر به شـما مهـربانـتـریم کـوچـک شـدیم نـزد تو و بـچـههای تو اصغـر شـدیم نزد تو، بر خلـقْ اکـبریم ما را حـسین زیر پَـر خود گرفته است اینگونه شد که جز سر بامش نمیپـریم او جامه داد، جام بلا خورد، جان سپرد ما هم فقـط برای خودش جامه میدریم خارج نبوده منصب ما از همین دو حال یا نوکریم «یا» ی دگر نیست! نوکـریم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
صاحبِ عرش مُعلّی؛ یا حسینِ بن علی ضـامنِ اهـل تـولّی؛ یا حـسینِ بن عـلی آمدی در هالهای از نور! فوقَ کلّ نور ماهِ در آغوش زهـرا؛ یا حسینِ بن علی ذکر میگفت و تو را بوسید و شب تا صبح بود دستِ تو در دستِ بابا؛ یاحسینِ بن علی عاشقت شد آسمان! از ماهِ خود دلسرد شد گفت ای ماهِ دل آرا؛ یا حـسینِ بن عـلی فطرس از قنداقهات یک جفت بال و پر گرفت سجده کرد و گفت آقا؛ یا حسینِ بن علی آمـدی و بـاز شد قـفـلِ دخـیـل سـائـلان باب شد «اُنظُر إلینا»؛ یا حسینِ بن علی گوشۀ چشمی بفرما، از کرم لبریز کن کاسـۀ خـیـلِ گـدا را؛ یا حـسینِ بن علی تحتِ فرمان تو و جانش به جانت بند بود عشقِ ساقیِ العطاشی؛ یاحسینِ بن علی!
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
مــا زیـر دیـن خــامـس آل عــبــائـیـم شـکــر خــدا دلــدادۀ کـرب و بـلائـیـم در زیر پـرچـم داد زهــرا نـان مـا را در بهـتـرین نقـطـه ازین عـالـم گدائیم اصلا خـبـر از درد بیدرمـان نـداریم تا گـرم خـدمت بـین این دارالشـفـائیـم هر بنده باشد با کسی، ما با حـسیـنـیم پُر کرده بوی سیب، امشب کوچهها را دادنـد بـر شـیـر خـدا، خــون خــدا را نه شیعه، نه زهرا، نه حیدر، نه پیمبر ای نام تو حک گشته روی بال فطرس تو آمدی و شد عـوض اقـبال فـطرس باز است بر عـالـم، کـرامت خـانه تو قربان آن عاشق که درگیر حسین است قربان آن مُلکی که تسخیر حسین است یک روز میگردد حـسینی کل عـالـم کـردنـد غـوغـایی مـسـلمـانـان دیـنـش پیـچـیده در عـالـم صـدای اربـعـیـنـش این عـشق پایـنده است تا روز قـیامت او شهـریـار عـالـم و خـوبان سپـاهش بـا آبــروهـای دو دنـیــا در پـنــاهـش گل بود، تیر و سنگ و نیزه، پرپرش کرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شکسته بالم و تنها، امیدی بر شما دارم شبیه فطرسی اما، به دل حال دعا دارم دخیل حضرت عشقم، اسیر هیبت عشقم رسیده نوبت عـشقم، نگـاری آشنا دارم خـدایا سائـلم کـن بر، دَرِ کاشـانۀ زهرا پَرِ قنداقهای چون گل، بُوَد حبل المتین من نـوای نـغـمـۀ بلـبـل، ندای دلنـشـین من به فطرت ای سرشت من، تو هستی سرنوشت من بهشت جاودانیام، فقط روی حسین باشد امید مهربانیام، فقط سوی حسین باشد الهی ای مرا دلبر، فدایت ای گل زهرا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
سوّمین روزِ مـاهِ شعـبان است عرش تا فرش نورباران است پنجمین نوبت ِظهـورِ خـداست دم صـبـح آسـمـان مــنـوّر شـد نَه مـدیـنه، جـهـان معـطّـر شد بـوسه پـیـوسـتـه و مُـکـرّر زد بوسه بـر گـونهاش پـیـمبـر زد ریخـت تا اشکِ جَدّ اطـهـر او گـریـه کـردنـد در غـم سـر او تـوأمـان است شـادی و غـم ما حال اشک است حال درهم ما وصف او را خُـدای سُبحـانش گـفــتــه در آیــههـای قــرآنـش جانِ شـیـرین ِخـواجۀِ دو سَـرا دوّمـیـن نـورِ چـشـمِ شیـرِ خـدا الـسَّـلام ای بـهـشت گـریهکُنان حاصلِ زَرع و کِشتِ گریهکُنان با تو عُـمریست آشـنا شـدهایم ما هـمـان مـیـوۀ سَـوا شـدهایـم تو همانی که وِتر مُوتُور است تو همانیکه سِرِّ مَـستور است شَر نمیخـواهم اَهلِ خِـیرم کن بی نـیاز از عـطـای غـیرم کن ایکه آب از تو بینصیب شده ای مـسـیحـای بر صلـیب شده
: امتیاز
|
مصائب خروج سیدالشهدا علیهالسلام از مدینه
از زادگاه خویش کـجا میروی حسین این راه امن نیست چرا میروی حسین با حـاجـیان کـعـبه که عـهـدی نـداشتی سوی کدام شهـر و بلا میروی حسین آیـا که داده وعــدۀ مـهـمـان نـوازیات با خانـواده مستِ صـفا میروی حسین در روز روشن از که کـنایه شـنـیدهای کاین نیمه شب بدون صدا میروی حسین از مـژدۀ سـفـر هـمـه شـادنـد کـودکـان مرغان به زیر پر چو قطا میروی حسین گـویـا دل از مـدیـنـۀ جـدّت بــریــدهای خود را سپردهای به خدا، میروی حسین بـدرود ای عـزیـز، خـدا بـاد هـمـرهت با اشک و آه و سوز و نوا، میروی حسین
: امتیاز
|
مصائب خروج سیدالشهدا علیهالسلام از مدینه
عـزّت زیـاد، آه، کجـا میروی حـسین تا مکه، یا به کرب و بلا میروی حسین این وقتِ شب! شبانه چرا بار بـستهای با اهل بـیـتِ آل عـبـا میروی حـسـین با کـودکـان و پـردگـیـان و مـعـاشـران گویا به پیـشـگـاه خـدا میروی حـسین اینـگـونه که تو غـرقِ وداعِ پـیـمـبـری داری به مـقـتـل شهـدا میروی حـسین شیرخواره میبری و جوان میبری و پیر عباس میبری، به خَفا میروی حسین صاحب حرم! چرا ز حرم میزنی برون با سوز و اشک و حال بکا میروی حسین با هـیـبتِ پـیـمـبـر اکــرم زدی بـه راه با ذکر مادرت، به نـوا میروی حسین «اُخرج إلیَ العراق» شنیدی ز جدِّ خود؟ آیا به کـوی درد و بـلا میروی حسین زینب اسیـر میشـود و تو شهـیدِ عشق داری بـسوی اهل جـفا میروی حسین حج را بَدل به عمره کـنی ای امامِ حج تا قـتلـگـاه، جـای مـنـا میروی حسین زیر سُـم سـتـور، تنَت لِه شـود غـریب در زیر تیغِ کین ز قـفا میروی حسین در پیـش چـشم فـاطمه با جـسم بیکـفن بر عهد خویش کرده وفا میروی حسین از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام بر نیزهها به رأس جدا میروی حسین بعد از تو کوفه، رحم به زینب نمیکند در شامِ غم به طشتِ طلا میروی حسین
: امتیاز
|
مصائب خروج سیدالشهدا علیهالسلام از مدینه
جـدایی از مـدیـنـه بـاورم شـد حرم غمخانۀ صاحب حرم شد همه حجـاج زهـرا بار بـستـند به این رفتن دل عالم شكـستـند به ناقه مادری و شیر خواری شـود آمــادۀ اُشْــتُــر ســواری تـمـام مـشـكهـا پُـر آب بـاشـد كمی آرام، اصغر خواب باشد كناری نجمه مست روی قاسم زند شـانه سر گـیـسوی قـاسـم ولی یك سو همه تصویر این شب شـده وقـت پـریـشـانـی زیـنـب سر او بر سر دوش حسین است پناه او در آغوش حـسین است شده ذكر لـبش با چـشم گریان عزیزم بیتو میمیرم حسین جان تــمـام آرزوهـایـم تـو هـسـتـی منم مجنون و لیلایم تو هـستی همه شب روی سجـاده نـشیـنم الهـی ای حـسین داغـت نبـیـنم تــمــامـی امـانـت هـای مــادر مـیـان بـسـته پـیـچـیـدم بـرادر
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان در خروج کاروان سیدالشهدا از مدینه
اینروزها اشکی روان داری دوباره چشم تر و قـدی کـمان داری دوباره مستورهها در بین هر محمل نشستند دلشـورۀ یک کـاروان داری دوبـاره مانند آن بعضی که زینب در گلو داشت بغض گـلویی بیکران داری دوباره اکـبـر کـنـار دسـت زیـنب ایـسـتـاده حسرت به این تازه جوان داری دوباره روبندهها بر روی صورتها نشسته روضه برای دخـتران داری دوباره سقا به روی دوش مشکش را گرفته داغ قـد ایـن پـهـلـوان داری دوبـاره داغی به یاد ازدحـام کوچه بازار... از خـنده و زخـم زبان داری دوباره آقـا دگر باغ و بـهـارت رفـتـنـی شد آرامـش این روزگارت رفـتـنـی شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای مـنـتـهـای رحـمـت والا محـمد ای جـلـوۀ لطـف خـدا بر ما محمد ذکـر تو شـد آرامـش دلـهـا محـمـد این داغ آتش می زند دل را محـمد
: امتیاز
|
عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
یا بشیر و یا نذیر ای حضرتِ والا سلام بر تو ای یاسینِ امّت حضرت طاها سلام مبعثِ تو عالمی را زد به هم ختمِ رسول جان بقربانت شوم ای گـوهرِ زیبا سلام رحمة للعـالمـین شد نُه فـلک محـتاجِ تو رحمتی کن بخششِ بالاتر از دریا سلام گفتن از مدح و ثنایت نیست در حدِّ عقول ای که مدحت را سروده ایزدِ یکتا سلام دختری داری که مقصودِ تمامِ خلقت است بر تـو بر دخـتـرِ تو یا ابـا لـزهـرا سـلام مات و مبهوتم ز الطافِ خـدای سرمدی بعـثت آمد پاک کن قلبِ مرا از هر بدی قبلهگاهِ عاشـقان شد بعد از این غارِ حرا جلوهگر در این جهان شد بعد از این غارِ حرا گفـتگـویت با فـرشته بر همه ثابت نمود مرکزِ اسرارِ جان شد بعد از این غارِ حرا چه مقامی داده شد بر تو عزیزِ مسلمین مثلِ یک دارالامان شد بعد از این غارِ حرا در کـنارِ کعـبه در بالای یکِ کـوهِ بلـند مثلِ یک سنگِ نشان شد بعد از این غارِ حرا بعد از آن قرآن تلاوت کردنت حبل المتین مثلِ یک چشمه روان شد بعد از این غارِ حرا روزِ مبعث آمد و شادم از این فرخندگی بعد از این آغاز شد سرفصلِ پاکِ بندگی یا رسـول الله تـسـلـیـمِ تـوأم ای مـحـترم میخورد برهم پس از این خانۀ ظلم و ستم بیـرقِ اسـلام را افـراشـتی در نُه فـلـک مرتضایت شد عـلمدارِ تو و طرفه عَـلَم رحـمة للـعـالـمین رحمی کن از راهِ وفا یاری ام کن تا که در این راه بردارم قدم مستـحقـم بیکـسم دلـواپـسـم خـتـمِ کـلام بـر منِ افـتـاده از پـا میکـنـی آیا کـرم؟ دعوتم کن تا مدینه تا حریمِ گنبدِ خضراییات من که دلتنگم پُر از دلتنگی از بهرِ حرم روزِ مبعث را برایم شاد کن با یک برات هم نجف خواهیم؛ هم شش گوشه هم شط فرات
: امتیاز
|
عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
دوبـاره نـور رسید و جهـان منوّر شد رسیـدن همه تا عـرش حق میـسّر شد بـخـوان که آیـنـه در آیـنه مـکـرر شد بخوان که خواندن تو ابتدای زیباییست بخوان که خلقت تو از برای زیباییست به نام تو گل قـمصر چنین معـطر شد به مهر روی نبی عشق هم ملازم شد ستارهای بدرخـشیـد و عـرش قائم شد و کـوه نـور برای شـما چو مـنـبر شد سخن نگـفـت نـبی غـیر اِنْ هُوَ یُوحی رسیده تا لب عرش و سپس دَنَا فَتَدَلّی و عـرش حق به نام شما سـراسـر شد تـویی تو غـایت قـلب سـلـیـم یا احـمـد تویی تو صاحب خـلق عـظیم یا احمد که روزی هـمه با دست تو مـقـدر شد تــو نـــور اولـی آقـا، تـو عـاقــل اول به مهـر تو شده ذرّه چو عـارف کامل به نام توست که عرش خـدا منوّر شد تویی نـگـار دو عـالـم نگـار تو حـیدر همیـشه و همه جا شد قـرار تو حـیدر که ذکر روی لب تو همیشه حیدر شد هـمیشه و همه جا در کـنارتان حـیـدر به روز بدر و اُحـد یا حُـنین یا خـیـبر و شمس کون و مکون حضرت غضنفر شد تمام هـسـتی تو حـیـدر است با زهـرا و گـشـته خـنـدۀ زهـرا بـرای تو دنـیـا به عـرش مهـر آل شما چو محور شد چه زود بین مـدیـنه شود به پا طوفان و میشـوند سگان سعـود، دل نگـران و نصبِ عـینِ همه ما پـیام رهـبر شد دعا نمودی و عمرم شده است زیر علم هزار شکـر نشـسـتم به پای شاه کـرم و هـدیـۀ هـمـۀ مـا به آسـتـان سـر شد اگر قـبـول تو افـتـد تـمـام هـسـتی من دهم به راه حسین و علی و یا که حسن کـه عـالـمـی گـدای گـدای قـنــبـر شـد چو قـطرهای که نشـستم به دامن دریا شـدم یـتــیـم شـما و تـویـی فـقـط بـابـا که کـیمـیای همه یک نگاه کـوثـر شد مـسـمـط من بـیـچـاره تـا که آخـر شـد کتاب فـضل تو آقا دوبـاره از سر شد و رفتن همه تا عرش حـق میـسّـر شد
: امتیاز
|
عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
به دستِ دین تو أدیانِ سابق میشود تکمیل رسیدی تا به ویرانی روَد اصحابِ شومِ فیل بخوان پیغمبرانه! چون که با لحنِ حجاز تو به واللهِ دو چندان میشود زیباییِ ترتیل محاسن را معطّر کردی و عطّارهای شهر کم آوردند و شد بازارشان بیرونق و تعطیل به باباهای در جهلِ مرکّب خفتۀ بیدین پس از این عشقِ دختربچهها را میدهی تحویل عقیقِ دستهایت میشود مُهـر نمازِ نوح عبایت میشود سجادۂ عیسی و اسماعیل »امین» بودی و با ایمان گمانم مادرِ موسی به دستانت سپرده کودکش را در کنارِ نیل نشسته گوشۀ معبد، تورّق میکند هر شب چه خوش میگوید از قرآنِ تو؛ تورات با إنجیل همان قرآن که «حبلُ اللّه» را «وحدت» تلقّی کرد خوشا آنکس که دارد در سکوتش قدرتِ تحلیل محمّد خواندمت جایِ رسول الله! امشب را کمی بگذار قـربانت شوم مانندِ جبرائیل ولی الله خواندی در غدیرِ خم! بدونِ شک به عشقت « یاعلی» میگوید آری صورِ اسرافیل!
: امتیاز
|